صادق زیبا کلام ! عذرخواهی کن یک کلام / طنز تلخ بهنام ربیع زاده
چند روز پیش همسرم پیامی تلگرامی برایم فرستاده بود که درآن از استاد دانشگاه معروف که در همه چیز « از شیر مرغ تا جان آدمیزاد » کارشناس است و نظرهای جنجالی میدهد خواسته شده بود که از مردم گیلان عذرخواهی کند . پیام را که دنبال کردم فهمیدم باز صادق زیباکلام مفرد دسته گل
چند روز پیش همسرم پیامی تلگرامی برایم فرستاده بود که درآن از استاد دانشگاه معروف که در همه چیز « از شیر مرغ تا جان آدمیزاد » کارشناس است و نظرهای جنجالی میدهد خواسته شده بود که از مردم گیلان عذرخواهی کند .
پیام را که دنبال کردم فهمیدم باز صادق زیباکلام مفرد دسته گل به گرد و غبار جنوب کشور داده و بعد از حمله های گاه و بیگاه به دولت خدمتگزار که یکی از حملات کور او در زمان اتهام واهی فیش های نجومی بود ٬ به دکتر محمد باقر نوبخت حقیقی که سخنگوی دولت نیز هست اسائه ادب کرده است .
کنجکاو شدم تا مطالب دیگری درباره این موضوع را در اینترنت و اونترنت دنبال کنم .
با نوشتن نام « زیباکلام » که اصلا هم کلامش زیبا نیست و ثبت احوال باید پاسخ دهد که چرا چنین شهرتی برایش ثبت کرده است بلکه همان «صادق مفرد » کافی بود چونکه او همیشه تنهاست و کسی همراهی اش نمیکند ٬در نوار وظیفه ٬ مشاهده کردم که چه خبرها بوده و من که همیشه از غافله و زندگی و درک و شعور عقبم از آنها بی اطلاع هستم .
یکی به زیبا کلام نامه نوشته بود که تو مگر چه کسی هستی که به « فخر گیلان » ایراد بگیری ؟ من قهرمان کاراته جهان هستم . گفته باشم
دیگری که دکتر بود بدرستی از توطئه کنار زدن سرمایه معنوی گیلان توسط جریانی که کارشان حذف است و الکی نام اصلاح طلب برخود گذاشته اند سخن رانده و به زیباکلام که نیت اش در این زمینه اثبات شده است گفته بود که چی خیال کردی – مگه ما میزاریم ؟؟
استادی از دانشگاه هم با ادبیاتی که زیباکلام شایسته اش هست پذیرایی کرده بود و گفته بود برای تو حالا حالاها زود است که وارد این مقولات شوی . تو برو کشکتو بساب .
خلاصه هر کس به نحوی مزد صادق زیباکلام که دراین موضوع روشن شد که اسم کوچکش هم به اشتباه ثبت شده است را کف دستش گذاشته بود و به او فهمانده بودند که این فخر « حقیقی » ست نه مجازی که هرچه دلت بخواهد به او بگویی .
یکی دیگر هم بود .
آها ! یک روزنامه نگار محترم نیز در مطلبی بلند بالا بزرگی و کرامت و نجابت گیلانی ها را به رخ زیباکلام کشیده و حقایق جدیدی را برملا کرده بود .
او و سایرین هم به طرز روشنگرانه رفتار زشت و دور از شان استاد همه چیزگو را تقبیح کرده و از « فخر » استان مان دفاع کاملا علمی ٬ منطقی و جانانه نوشته بودند و هم خود شخصا ماهیت زیباکلام و همدستانش را روشن کرده بود .
این همکار گاهی در صحنه ما ( خب وقتش جاهای دیگر پر است ) از همدستی دکتر آبکی و همراهانش با داعش پرده برداشت .
البته خودم نیز به این موضوع شک داشتم اما جرات بیانش را نداشتم.
در واقع تنها مطلبی که بدرستی توانست به زوایای ماجرا و خطری که درآینده تهدیدمان میکند بپردازد همین بود که خواندم .
یکی دیگر از مطالبی که کاملا بجا و ستودنی بود را دیشب خواندم .
درآن مطلب یک شخص نسبتا قوی گفته بود که شنیده است زیباکلام بدحالی کرده و توهین هایی روا داشته است . بنابراین از او خواست که عذرخواهی کند .
او در ادامه گفت : بچه دفعه آخرت باشه وگرنه همچین سرت رو به تشک ننو میکوبم که هم عینکت بشکنه و هم ادب بشی .
اینها را که نوشتم از دنیای مجازی بود .
موضع گیری « افکار عمومی قهرمان پرور گیلان » فقط در اینتر نت نیست بلکه اونترنت ( دنیای حقیقی ) گیلان هم مملو از اعلام انزجار علیه زیباکلام است .
مثلا از جلوی مهد کودکی رد میشدم که دیدم مربی باصدای بلند برعلیه صادق زیباکلام سخنرانی میکند و میگوید که این شخص را مجبور خواهیم کرد که به مدت یکماه پوشک رایگان دراختیارتان قرار دهد . بچه های مهد کودک ماکارونی شان را خورده بودند قاشق های شان را به ظرف میکوبیدند و یکصدا شعار میدادند : خاله دوشت داریم . خاله دوشت داریم
یا با خانواده برای ماهیگیری به مرداب رفته بودم که دیدم هیچ ماهی ایی به قلاب مان گیر نمیکند . بعد از مدتی متوجه شدیم که آنها در جای دوری تجمع کرده و با دردست داشتن عکس و پرده نوشته هایی درحال اعلام انزجار از زیباکلام هستند .
مجبور شدیم برگردیم که بچه مان گفت : آب میخوام .
به اولین سوپری که رفتم و تقاضای خرید آب کردم کاغذی با هزاران امضاء جلویم گذاشت که این بیانیه ی برائت از زیباکلام را امضا کن تا به تو آب بفروشم .
در میانه راه پدرم زنگ زد که بچه ها را بیار ببینیم .
جلوی در خانه که رسیدم شخصی که تا کمر در سطل آشغال فرو رفته بود بطرفم آمد و گفت : داداچ ! شنیدم تو جرت و پرت ژیاد مینویشی . به این ژیبا بوگو دیگه نبینم اشباب بد بژنی به دکترمون بی ادبی کنی ها ! اگه اشباب خوب میخاد بش بدیم .
بچه ها رفتند داخل حیاط و با گربه بازی میکردند و که من هم نزدیک شدم
که ناگهان گربه چنگی به دستم انداخت و رفت . اول نفهمیدم بعد بچه ام گفت :
« گربه مهربونیه اما فک کنم چون هنوز موضع ات رو در مقابل زیباکلام اعلام نکردی عصبانی شد . »
رفتیم بالا که هم کمی حرف بزنیم و چایی ایی چیزی بوخوریم و برگردیم که صبح به سرکار برویم که دیدم پدر و مادرم فحش های آبداری جلوی بچه ها به زیبا کلام میدهند و از توهین هایش تحلیل های گوناگونی دارند .
یکی از همسایه ها که خیلی هم دوست داشتنی ست مهمانشان بود .
او درحالیکه نان بربری را در لیوان نوشابه فرو میکرد و میخورد ضمن نکوهش رفتار زیبا کلام به پدرم گفت : « این شخص هیچ مقبولیتی در جامعه ندارد . »
او از مادرخانمش نقل قول کرد که او یک همدست گیلانی دارد که جزء چهار درصدی هاست و ماشین آنچنانی دارد . همسایه در ادامه گفت که شخص همراهش بخاطر پستی که توسط همین فرد برایش فراهم شده است از او پشتیبانی کرده است وگرنه او هم به جمع معترضان اضافه می شد .
مرد همسایه همچنین از خواهر مادر خانم یا همان خاله همسرش نقل که هنگام « بجارکار » دختری که زیر سایه نشسته بود و برای شان با گوشی آهنگ پخش میکرد گفته است که در مقاله ایی خوانده ام که زیباکلام « پیاله » میزند آنهم با « اصلاح طلبان » .
زنها گفته اند : « یعنی با آرایشگرا ؟؟ »
دختر گفته است : « نه . اینا یک دسته آدم سیاسی بیکارند که با حرف های زیباکلام میخواهند به سرکار بروند . »
زنها لب شان را گاز گرفته اند و گفته اند : « تخته سر من اشانا بنم » و در ادامه همه شان گفته اند که بچه های ما هم بیکارند .
دختر گفته است : فقط همین نبود که . زیباکلام دروغگو هم هست . توی همین مقاله نوشته بود صادق زیباکلام « تاریخ » خوانده است اما وقتی به دانشگاه ما آمد برایش در پرده ای نوشته بودند خیر مقدم به استاد « علوم سیاسی » ….
زنها به یکباره گفتند : « وااا!! یعنی فکر کنم به زن خودش هم از این دروغ ها زیاد گفته ها !!
بعد همگی ایستادند و شعار دادند « توپ تانک فشفه / صادق سر ناخوشه »
نشسته بودم که دیدم پشه کورها فقط به طرف من میآیند و خونم را می مکند و میروند . به پشه ها که اعتراض کردم مادرم گفت : یعنی تو هنوز انزجارت را از زیبا کلام اعلام نکرده ای ؟
تو که چرند زیاد مینویسی . چطور در این مسئله مهم سکوت کردی ؟ زودباش تا شیرمو حرومت نکردم اعلام انزجار کن !
دیدم بیراه هم نمیگوید . من هم که از این مرد « دل خونی » دارم . چرا از غافله عقب بمانم ؟
که تصمیم گرفتم با کاوران ضد زیباکلامی همراه شوم و دربیانیه ایی بسیار کوتاه که هم شعارش کوبنده و هم تمام پیام ها را درخود داشته باشد نوشتم :
« صادق زیبا کلام – عذرخواهی کن یک کلام »
برچسب ها :جارستان ، رشت ، صادق زیبا کلام ، طنز ، طنز اجتماعی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰